برای پی بردن به رابطه میان مدیریت و اسلام ابتدا به دانستن تعاریفی به شرح زیر نیاز داریم:

 1.      تعریف علم

هرچند علم در لغت به معنای دانستن است اما معنای اصطلاحی آن در طی سالها و قرون متعدد دستخوش تغییرات فراوانی شده است به ویژه در طی سالهای پس از رنسانس در غرب، علم در معنای Science ماهیتی کاملاً تجربه‌پذیر و حس‌گرا یافت. یعنی علم تنها به چیزی اطلاق می‌شد که بر اساس حواس پنجگانه قابلیت اثبات‌پذیری و یا ابطال‌پذیری داشته باشد. این نگاه پوزیتویستی به علم موجب شد که علم ماهیتی صرفاً تجربی پیدا نماید و شکاف بزرگی میان علوم تجربی با سایر معارف بشری پدید آید. بر اساس چنین نگرشی می‌توان «علم را مجموعه دانستنی‌هایی قلمداد نمود که بر تجربه مستقیم حسی مبتنی است و در برابر همه دانستنی‌هایی قرار می‌گیرد که با حواس پنجگانه قابل آزمون نباشد»[1].

 تعریف فوق نشان می‌دهد که اختلاف در نگاه به علم ناشی از دو موضوع است:

1-     موضوع: موضوع علم در نگاه تجربه‌گرایانه صرفاً جهان محسوس و فیزیکی است و در نقطه مقابل هر آنچه که محسوس نیست  و به آن متافیزیک اطلاق می‌گردد (و از جمله بخشهای گسترده‌ای از علوم انسانی) از حوزه علم خارج می‌شود.

2-     از نظر روش استخراج و دستیابی به علوم نیز که ناشی از مباحث معرفت‌شناسی است نیز میان علوم مختلف تفاوت وجود دارد؛ برخی علوم به روش تجربی، برخی به روش عقلی و .... .

یک تعریف کامل تر از علم به صورت زیر قابل ارائه است:

«علم مجموعه‌ای از قضایا که حول یک محور کلی مطرح شده و با روشهای مناسب با طبیعت قضایای مزبور مورد بررسی و تحقیق قرار می‌گیرد».

2.     تعریف دین

تعاریف متفاوت و متعددی از دین وجود دارد که مجال پرداختن به همه آنها در این کلاس وجود ندارد لذا تنها به عنوان نمونه به ارائه چند تعریف از دین بسنده می‌کنیم:

«دین عبارتست از اعتقاد به آفریننده‌ای برای جهان و انسان و دستورات عملی مناسب با این عقاید[2]

«دین مجموعه‌ای از عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی است برای اداره امور جامعه انسانی و پرورش انسانها[3]

«دین را باید به منزله درختی دانست که عقاید ریشه آن، ارزشهای اخلاقی شاخه‌های اصلی آن و احکام عملی شاخ و برگهای آن را تشکیل می‌دهد[4]

بر اساس آنچه بیان شد می‌توان آموزه‌ها و مفاهیم دینی را به صورتهای زیر دسته‌بندی نمود:

1.       تقسیم مفاهیم دینی به اصول دین و فروع دین.

2.       تقسیم مفاهیم دینی به نظام هست‌ها و نظام بایدها.

3.       تقسیم مفاهیم دینی به عقاید (الهیات)، اخلاق و احکام (فقه).

به طور کلی ادیان الهی دارای حقیقت واحد هستند یعنی اگر میان این ادیان اختلافی وجود داشته باشد آن را باید در احکام (نظام بایدها یا فروع دین) جستجو نمود نه در عقاید و اصول دین.

 

3. کارکردهای علم

بزرگترین کارکردهای علوم تجربی را می توان تبیین و تفسیر و پیش‌بینی و کنترل دانست. این خواص را باید منشاء و مبداء گسترش خارق‌العاده علوم تجربی و اکتشافات بشری دانست.

 

4. کارکردهای دین

معمولاً در برخورد با گزاره های دینی دو رویکرد وجود دارد:

اول رویکرد حق‌جویانه (پرسش‌گرایانه) که در پی پرسش از درستی یا نادرستی گزاره‌های دینی هستند.

دوم نگرش کارگردگرایانه که صرفنظر از حق و باطل بودن گزاره‌های دینی، بر تأثیر این گزاره‌ها بر زندگی و شخصیت افراد توجه می شود. بر اساس این نگرش می توان کارکردهایی برای دین برشمرد از جمله:

·        پاسخ به احساس تنهایی

·        کاهش دادن ترس از مرگ

·        کاهش رنج و تعب

·        معنابخشی به زندگی

·        حل تنازع و تعارض میان آدمیان

·        کنترل افراد جامعه

·        تقدیم منافع مهمتر دیگران بر منافع شخصی

·        جلوگیری از بحرانهای روحی

·        رهایی انسان از اسارتهای ظاهری و باطنی

·        پشتیبانی از اخلاق

·        زدودن عقاید باطل و خرافی از جوامع انسانی

 

5. جاودانگی اسلام

یک سؤال و چالش اساسی در ارتباط با اسلام و مدیریت که هنوز پاسخی به آن نداده‌ایم این است که آیا اسلام با قدمت 1400 ساله خود می‌تواند ارتباط و تعامل مناسبی با دانش مدیریت به عنوان یک واقعیت جهان معاصر برقرار نماید؟

توضیح آنکه مدیریت به عنوان یک دانش آکادمیک در سالهای آغازین قرن بیستم میلادی مطرح شد و در طول قرن اخیر بسط و گسترش خارق‌العاده‌ای یافت. دلیل پیدایش این علم نیز همانند هر علم بشری، نیاز بشر به آن بوده است. یعنی پس از خلق یک موجود مجازی با نام سازمان که نیاز عصر مدرن به شمار می‌آمد، معضلات و مشکلات جدیدی برای بشر پدید آمد که علم مدیریت در صدد پاسخگویی به این معضلات بود. قبل از عصر صنعتی سازمانها تنها محدود به سازمانهای دولتی می‌شد و تعداد آنها بسیار محدود بود لذا اگر سخنی از مدیریت بود تنها در حد همین سازمانهای محدود حکومتی مطرح می‌شد. انقلاب صنعتی در کنار میلیاردها انسان، میلیونها سازمان مختلف را پدید آورد که متصدی خدمات‌رسانی به انسانها و رفع احتیاجات مختلف آنها در سراسر جهان بودند. حال چگونه دین به عنوان پدیده اعصار گذشته، می‌تواند با سازمان، این موجود مدرن، تعامل برقرار نماید؟ یا به عبارتی آیا دین به عنوان پدیده عصر ماقبل صنعتی می‌تواند پاسخگوی نیازهای بشر مدرن در جوامع صنعتی و فراصنعتی  باشد؟ پاسخ این سؤالات در واقع اثبات جاودانگی دین خواهد بود.

مخالفین جاودانه بودن دین، شبهاتی پیرامون این موضوع مطرح می‌کنند که به اختصار به دو شبهه اساسی در این زمینه اشاره می شود.

 

ایراد اول: اصل تغییر

اولین شبهه‌ای که پیرامون جاودانگی دین مطرح می‌شود اصل فلسفی تغییر است. بر اساس این اصل، جهان به صورت مستمر در حال تغییر است و هیچ چیز ثابتی در آن وجود ندارد. هستی و هر آنچه در آن است هر لحظه در حال تغییر و تحول و دگرگونی است، لذا هیچ چیز جاویدانی در این عالم وجود ندارد و دین نیز نمی‌تواند جاوید باشد.

پاسخ به این ایراد به صورت اختصاری به صورت زیر است:

اولاً اسلام نیز منکر تغییرات مستمر در عالم نیست. اسلام خود مشوق انسانها به تغییر بوده و حتی برخی پدیده‌ها که تغییرات آنها از چشم بشر پنهان بوده را نیز به عنوان پدیده‌های متغیر یاد نموده است:

و تری الجبال تحسبها جامده و هی تمر مر السحاب (سوره نمل، آیه 27)

 

ثانیاً درست است که پدیده‌های عالم تغییر می‌کنند؛ اما این تغییر در پدیده‌ها دارای نظم و قانون مشخص و ثابت و پایدار است. به عنوان نمونه تغییرات در عالم ماده، بر اساس قوانین ثابت فیزیکی، شیمیایی، زیست شناختی و ... صورت می‌پذیرد که کار علم هم کشف این قوانین ثابت است. اسلام نیز یک قانون است نه یک پدیده؛ لذا این ادعا که هیچ چیز جاویدان در این عالم وجود ندارد ادعایی غلط است. قانون اسلام از سنخ قوانین موضوعه نیست بلکه همانند قوانین طبیعی است و با فطرت و طبیعت انسانها هماهنگ به شمار می‌آید.

 

ایراد دوم: تغییر مستمر در نیازهای اجتماعی بشر

مخالفین جاودانگی دین، شبهه دیگری پیرامون آن مطرح می‌کنند. بنا به نظر آنان، بشر در هر دوره‌ای از زمان، دارای نیازهای خاص بوده است. به عنوان نمونه انسان عصر صیادی و ماهیگیری (انسان بدوی) نیازهای خاص خود را داشته و انسان دوره کشاورزی و انسان عصر مدرنیست و پسا مدرنیست نیز نیازهای خاص خود را دارد. از آنجا که قانون برای رفع عادلانه و شرافتمندانه همین نیازها مطرح شده؛ لذا در هر عصری باید قوانین خاص آن عصر تهیه و تنظیم گردد به عنوان نمونه برای انسان عصر کشاورزی که بر اسب و الاغ سوار می‌شد نیازی به قوانین راهنمایی و رانندگی وجود نداشت اما بشر امروز نیازمند این دسته از مقررات است. بنا به عقیده این دسته، اسلام در 1400 سال پیش به منظور پاسخگویی به نیازهای بشر آن عصر مطرح شده و امروز کاربردی ندارد.

پاسخ به این ایراد نیز به صورت زیر خواهد بود:

اولاً نیازهای بشر را می توان به دو دسته تقسیم نمود: یکی نیازهای اولیه که از عمق ساختمان جسمی و روحی بشر و از طبیعت زندگی انسان سرچشمه می‌گیرد و می‌تواند روحی، جسمی، اجتماعی و ... باشد. هرم نیازهای مازلو اشاره به این نیازها دارد که در میان تمامی انسانها با درجات متفاوت وجود دارد. دیگری نیازهای ثانویه است که در واقع شکل ارضای نیازهای اولیه است. نیازهای اولیه نیازهای ثابت هستند و نیازهای ثانویه معمولاً نیازهای متغیر.

ثانیاً قوانین اسلام بر نیازهای اولیه بشر تأکید دارد نه بر نیازهای ثانویه. به عنوان نمونه غرایز انسانها در طول تاریخ یکسان بوده و فقط شکل پاسخگویی به این غرایز تغییر نموده است.

لذا با توجه به دو مقدمه بالا ادعای ناکارآمدی اسلام در عصر مدرن صحیح نمی باشد.

 

6. مقصود از جاودانگی اسلام

اسلام از یک سیستم قانونگذاری منحصر به فرد برخوردار بوده که می‌تواند متناسب با پیشرفتها و نیازهای هر عصر، خود را هماهنگ نموده و تکلیف انسان را در هر عصر روشن نماید. بر اساس دیدگاه سیستمی می‌توان اسلام را همانند یک سیستم زنده و پویا در نظر گرفت که ورودی آن نیازها و سؤالات بشر هر عصر و خروجی آن دستورات و پاسخهای اسلام به سؤالات بشر هر عصر می‌باشد.

 

7. تعریف مدیریت اسلامی

یک تعریف از مدیریت اسلامی به شکل زیر قابل ارائه است:

مدیریت اسلامی مجموعه‌ای از گزاره‌ها یا مفاهیم مشخص و مرتبط با یکدیگر و برگرفته از منابع اسلامی بوده، ناظر به نحوه اداره افراد و منابع در جامعه و سازمان برای رسیدن به اهداف از پیش تعیین‌ شده است[5]



[1] - عبدالکریم سروش، علم چیست؟ فلسفه چیست؟، (تهران: مؤسسه فرهنگی صراط، 1368) ص12.

[2] - محمد تقی مصباح یزدی، اصول عقاید، جلد اول، ص 28.

[3] - عبدالله جوادی آملی، شریعت در آیینه معرفت، ص 93 .

[4] - محمد تقی مصباح یزدی، پیش‌نیازهای مدیریت اسلامی،  ص

[5] - ابوالفضل گائینی، «پیش‌فرضهای معرفت‌شناسی در مدیریت اسلامی»، فصلنامه حوزه و دانشگاه، سال نهم، زمستان 1382، صص 109-69.